مناظره امام جواد صلوات الله علیه با یحیی در مورد فضایل ابابکر و عمر

به نام خدا و با سلام

مطلب زیر را میتونید درکتاب: سيره پيشوايان، ص542 (نویسنده مهدی پیشوائی) بخوانید

نقل شده است که پس از آنکه مامون دخترش را به امام جواد تزويج کرد در مجلسي که مامون و امام و يحيي بن اکثم و گروه بسياري در آن حضور داشتند، يحييبه امام گفت:

روايت شده است که جبرئيل به حضور پيامبر رسيد و گفت: يا محمد! خدا به شما سلام ميرساند و ميگويد: «من از ابوبکر راضي هستم، از او بپرس که آيا او هم از من راضي است؟» نظر شما درباره اين حديث چيست؟ (9)

امام فرمود: ...، ولي کسي که اين خبر را نقل ميکند بايد خبر ديگري را نيز که پيامبر اسلام در حجة الوداع بيان کرد، از نظر دور ندارد.

پيامبر فرمود: «کساني که بر من دروغ ميبندند، بسيار شده اند و بعد از من نيز بسيار خواهند بود. هر کس به عمد بر من دروغ ببندد، جايگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حديثي از من براي شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنيد، آنچه را که با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگيريد و آنچه را که مخالف کتاب خدا و سنت من بود، رها کنيد.»

امام جواد افزود: اين روايت (درباره ابوبکر) با کتاب خدا سازگار نيست، زيرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفريديم و ميدانيم در دلش چه چيز ميگذرد و ما از رگ گردن به او نزديکتريم.» (10)

آيا خشنودي و ناخشنودي ابوبکر بر خدا پوشيده بوده است تا آن را از پيامبر بپرسد؟ ! اين عقلا محال است.

يحيي گفت: روايتشده است که: «ابوبکر و عمر در زمين، مانند جبرئيل در آسمان هستند.»

حضرت فرمود: درباره اين حديث نيز بايد دقت شود، چرا که جبرئيل و ميکائيل دو فرشته مقرب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهي از آن دو سر نزده است و لحظه اي از دايره اطاعت خدا خارج نشده اند، ولي ابوبکر و عمر مشرک بوده اند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده اند، اما اکثر دوران عمرشان را در شرک و بت پرستي سپري کرده اند، بنابر اين محال است که خدا آن دو را به جبرئيل و ميکائيل تشبيه کند.

يحيي گفت: همچنين روايتشده است که: «ابو بکر و عمر دو سرور پيران اهل بهشتند.» (11) درباره اين حديث چه ميگوييد؟

حضرت فرمود: اين روايت نيز محال است که درست باشد، زيرا بهشتيان همگي جوانند و پيري در ميان آنان يافت نميشود (تا ابوبکر و عمر سرور آنان باشند!) اين روايت را بني اميه، در مقابل حديثي که از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم درباره حسن و حسين -عليهما السلام- نقل شده است که «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند»، جعل کرده اند.

 

يحيي گفت: روايت شده است که «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است.»

حضرت فرمود: اين نيز محال است؛ زيرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد صلي الله عليه و آله و سلم و همه انبيا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با نور اينها روشن نميشود ولي با نور عمر روشن ميگردد؟!

يحيي اظهار داشت: روايت شده است که «سکينه» به زبان عمر سخن ميگويد (عمر هر چه گويد، از جانب ملک و فرشته ميگويد.)

حضرت فرمود: ...؛ ولي ابوبکر، با آنکه از عمر افضل است، بالاي منبر ميگفت: «من شيطاني دارم که مرا منحرف ميکند، هرگاه ديديد از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آوريد».

يحيي گفت: روايت شده است که پيامبر فرمود: «اگر من به پيامبري مبعوث نميشدم، حتما عمر مبعوث ميشد.» (12)

امام فرمود: کتاب خدا (قرآن) از اين حديث راست تر است، خدا در کتابش فرموده است: «به خاطر بياور هنگامي را که از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح... » (13) از اين آيه صريحا بر ميآيد که خداوند از پيامبران پيمان گرفته است، در اين صورت چگونه ممکن است پيمان خود را تبديل کند؟ هيچ يک از پيامبران به قدر چشم به هم زدن به خدا شرک نورزيده اند، چگونه خدا کسي را به پيامبري مبعوث ميکند که بيشتر عمر خود را با شرک به خدا سپري کرده است؟! و نيز پيامبر فرمود: «در حالي که آدم بين روح و جسد بود (هنوز آفريده نشده بود) من پيامبر شدم.»

 

باز يحيي گفت: روايت شده است که پيامبر فرمود: «هيچگاه وحي از من قطع نشد، مگر آنکه گمان بردم که به خاندان خطاب (پدر عمر) نازل شده است.»، يعني نبوت از من به آنها منتقل شده است.

 

حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا امکان ندارد که پيامبر در نبوت خود شک کند، خداوند ميفرمايد: «خداوند از فرشتگان و همچنين از انسانها رسولاني بر ميگزيند.» (14) (بنابر اين، با گزينش الهي، ديگر جاي شکي براي پيامبر در باب پيامبري خويش وجود ندارد.)

يحيي گفت: روايت شده است که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «اگر عذاب نازل ميشد، کسي جز عمر از آن نجات نمييافت.»

 

حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا خداوند به پيامبر اسلام فرموده است: «و مادام که تو در ميان آنان هستي، خداوند آنان را عذاب نميکند و نيز مادام که استغفار ميکنند، خدا عذابشان نميکند.» (15) بدين ترتيب تا زماني که پيامبر در ميان مردم است و تا زماني که مسلمانان استغفار ميکنند، خداوند آنان را عذاب نميکند. (16)

مطلب زیر را میتونید درکتاب: سيره پيشوايان، ص542 (نویسنده مهدی پیشوائی) بخوانید

نقل شده است که پس از آنکه مامون دخترش را به امام جواد تزويج کرد در مجلسي که مامون و امام و يحيي بن اکثم و گروه بسياري در آن حضور داشتند، يحييبه امام گفت:

روايت شده است که جبرئيل به حضور پيامبر رسيد و گفت: يا محمد! خدا به شما سلام ميرساند و ميگويد: «من از ابوبکر راضي هستم، از او بپرس که آيا او هم از من راضي است؟» نظر شما درباره اين حديث چيست؟ (9)

 

امام فرمود: ...، ولي کسي که اين خبر را نقل ميکند بايد خبر ديگري را نيز که پيامبر اسلام در حجة الوداع بيان کرد، از نظر دور ندارد.

 

پيامبر فرمود: «کساني که بر من دروغ ميبندند، بسيار شدهاند و بعد از من نيز بسيار خواهند بود. هر کس به عمد بر من دروغ ببندد، جايگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حديثي از من براي شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنيد، آنچه را که با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگيريد و آنچه را که مخالف کتاب خدا و سنت من بود، رها کنيد.»

 

امام جواد افزود: اين روايت (درباره ابوبکر) با کتاب خدا سازگار نيست، زيرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفريديم و ميدانيم در دلش چه چيز ميگذرد و ما از رگ گردن به او نزديکتريم.» (10)

آيا خشنودي و ناخشنودي ابوبکر بر خدا پوشيده بوده است تا آن را از پيامبر بپرسد؟ ! اين عقلا محال است.

يحيي گفت: روايتشده است که: «ابوبکر و عمر در زمين، مانند جبرئيل در آسمان هستند.»

حضرت فرمود: درباره اين حديث نيز بايد دقت شود، چرا که جبرئيل و ميکائيل دو فرشته مقرب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهي از آن دو سر نزده است و لحظه اي از دايره اطاعت خدا خارج نشده اند، ولي ابوبکر و عمر مشرک بوده اند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده اند، اما اکثر دوران عمرشان را در شرک و بت پرستي سپري کرده اند، بنابر اين محال است که خدا آن دو را به جبرئيل و ميکائيل تشبيه کند.

 

يحيي گفت: همچنين روايتشده است که: «ابو بکر و عمر دو سرور پيران اهل بهشتند.» (11) درباره اين حديث چه ميگوييد؟

 

حضرت فرمود: اين روايت نيز محال است که درست باشد، زيرا بهشتيان همگي جوانند و پيري در ميان آنان يافت نميشود (تا ابوبکر و عمر سرور آنان باشند!) اين روايت را بني اميه، در مقابل حديثي که از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم درباره حسن و حسين -عليهما السلام- نقل شده است که «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند»، جعل کرده اند. يحيي گفت: روايت شده است که «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است.»

حضرت فرمود: اين نيز محال است؛ زيرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد صلي الله عليه و آله و سلم و همه انبيا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با نور اينها روشن نميشود ولي با نور عمر روشن ميگردد؟!

 

يحيي اظهار داشت: روايت شده است که «سکينه» به زبان عمر سخن ميگويد (عمر هر چه گويد، از جانب ملک و فرشته ميگويد.)

 

حضرت فرمود: ...؛ ولي ابوبکر، با آنکه از عمر افضل است، بالاي منبر ميگفت: «من شيطاني دارم که مرا منحرف ميکند، هرگاه ديديد از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آوريد».

 

يحيي گفت: روايت شده است که پيامبر فرمود: «اگر من به پيامبري مبعوث نميشدم، حتما عمر مبعوث ميشد.» (12)

 

امام فرمود: کتاب خدا (قرآن) از اين حديث راست تر است، خدا در کتابش فرموده است: «به خاطر بياور هنگامي را که از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح... » (13) از اين آيه صريحا بر ميآيد که خداوند از پيامبران پيمان گرفته است، در اين صورت چگونه ممکن است پيمان خود را تبديل کند؟ هيچ يک از پيامبران به قدر چشم به هم زدن به خدا شرک نورزيده اند، چگونه خدا کسي را به پيامبري مبعوث ميکند که بيشتر عمر خود را با شرک به خدا سپري کرده است؟! و نيز پيامبر فرمود: «در حالي که آدم بين روح و جسد بود (هنوز آفريده نشده بود) من پيامبر شدم.» باز يحيي گفت: روايت شده است که پيامبر فرمود: «هيچگاه وحي از من قطع نشد، مگر آنکه گمان بردم که به خاندان خطاب (پدر عمر) نازل شده است.»، يعني نبوت از من به آنها منتقل شده است.

 

حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا امکان ندارد که پيامبر در نبوت خود شک کند، خداوند ميفرمايد: «خداوند از فرشتگان و همچنين از انسانها رسولاني بر ميگزيند.» (14) (بنابر اين، با گزينش الهي، ديگر جاي شکي براي پيامبر در باب پيامبري خويش وجود ندارد.)

يحيي گفت: روايت شده است که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «اگر عذاب نازل ميشد، کسي جز عمر از آن نجات نمييافت.»

 

حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا خداوند به پيامبر اسلام فرموده است: «و مادام که تو در ميان آنان هستي، خداوند آنان را عذاب نميکند و نيز مادام که استغفار ميکنند، خدا عذابشان نميکند.» (15) بدين ترتيب تا زماني که پيامبر در ميان مردم است و تا زماني که مسلمانان استغفار ميکنند، خداوند آنان را عذاب نميکند. (16)

پی نوشت ها:

9) علامه اميني در کتاب الغدير (ج 5، ص 321) مينويسد: اين حديث دروغ و از احاديث مجعول محمد بن بابشاذ است.

10) «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» (سوره ق: 16) .

11) علامه اميني اين حديث را از برساختههاي «يحيي بن عنبسة» شمرده و غير قابل قبول ميداند، زيرا يحيي شخصي جاعل حديث و دغلکار بوده است (الغدير، ج 5، ص 322) . «ذهبي» نيز «يحيي بن عنبسه» را جاعل حديث و دغلکار و دروغگو ميداند و او را معلوم الحال شمرده و احاديثش را مردود معرفي ميکند (ميزان الاعتدال، الطبعة الاولي، تحقيق: علي محمد البجاوي، دار احياء الکتب العربية، 1382 ه. ق، ج 4، ص 400) .

12) علامه اميني ثابت کرده است که راويان اين حديث دروغگو بوده اند (الغدير، ج 5، ص 312 و 316) .

13) «و اذ اخذنا من النبيين ميثاقهم و منک و من نوح» (سوره احزاب: 7)

14) «الله يصطفي من الملائکة رسلا و من الناس» (سوره حج: 75)

15) «و ما کان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما کان الله معذبهم و هم يستغفرون» (سوره انفال: 33)

 16) طبرسي، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350 ه. ق، ج 2، ص 247-248-مجلسي، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المکتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 80-83-قرشي، سيد علي اکبر، خاندان وحي، چاپ اول، تهران، دار الکتب الاسلامية، 1368 ه. ش، ص 644-647-مقرم، سيد عبد الرزاق، نگاهي گذرا بر زندگاني امام جواد-عليه السلام-، ترجمه دکتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1370 ه. ش، ص 98-100.

 پرتوي از فضايل اميرالمؤمنين از منظر اهل سنت.

چهل حدیث نورانی از دریای معارف امام حسن مجتبی علیه السلام

ام المومنین یا ام المجرمین مسئله این است؟؟؟!!! (جنایات عایشه)

گوشه ای از کلام وسیره امام حسن عسکری صلوات الله علیه

میلاد حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را به فرزند بزرگوارشان حضرت بقیه الله صلوات الله علیه وشما عزیزان و همه محبان ان حضرت تبریک میگویم به این مناسبت مطلب زیر را براتون قرار دادم

نگین انگشتر

موقعیتی که امام حسن عسکری(ع) در آن قرار گرفته بود با وضعیت امامان دیگرتفاوت داشت; زیرا بعد از وفات وی غیبت امام دوازدهم پیش میآمد و شیعیان بایدبرای تحمل آن آماده میشدند. امام حسن عسکری، در چنین زمانی، نگین انگشتر خودرا با جمله «انا الله شهید» متبرک کرد. گویا می خواست به شیعیان بگوید گمان نکنید همه چیز به آخر رسیده است; گرچه امام هر عصری ناظر بر اعمال مردم وشیعیان است، اما خداوند شاهد اعمال شماست و نباید کاری کنید که باعث بدنامی شیعیان گردد. بر انگشتر دیگر آن حضرت، عبارت «سبحان من له مقالید السموات و الارض» حک گردیده بود; یعنی همان خدایی که کلید آسمانها و زمینها تحت قدرتاوست، حضور یا غیبت جانشینان پیامبر را تعیین میکند.

***********

نقش بر سنگ

در حضور امام حسن عسکری(ع) بودم. مردی بلندقامت و تنومند که اهل یمن بود نزد حضرت آمد. هنگام ورود، به عنوان امامت، به امام حسن عسکری(ع) سلام کرد. امام جواب سلامش را داد و فرمود: بنشین.

او کنارم نشست. با خود گفتم: کاش میفهمیدم این شخص کیست؟

امام فرمود: «فرزند همان بانوی عرب است که سنگ کوچکی دارد و پدرانم باانگشتر خود آن را مهر کرده اند، و اکنون آن سنگ را نزد من آورده است تا مننیز مهر کنم.» سپس امام به وی فرمود: «آن سنگ کوچک را بده».

مرد یمنی سنگ کوچکی را، که یک سوی آن صاف بود، برون آورد. امام حسن(ع) آن راگرفت و انگشتر خود را بر آن زد. اثر انگشتر بر سنگ، نشست ....

از مرد یمنی پرسیدم: آیا تا کنون امام حسن(ع) را دیده بودی؟

نه، به خدا سوگند! سالها مشتاق دیدارش بودم تا اینکه لحظهای پیش جوانناشناسی نزدم آمد و مرا به اینجا آورد.

مرد یمنی در حالی که این عبارات را بر زبان میراند، از جای برخاست: رحمت وبرکات خدا بر شما خاندان باد. بعضی از شما، فضایل را از بعضی دیگر به ارثمیبرید. به خدا سوگند، نگهداری و ادای حق شما همانند نگهداری و ادای حقامیرمومنان علی(ع) و امامان پس از وی (صلوات خدا بر همه آنها) واجب است.

پیش از آنکه برود، پرسیدم: نامت چیست؟

گفت: من «مهجع بن صلت بن عقبه بن سمعان بن غانم بن ام غانم» (حبابه) هستم; همان زن یمنی صاحب سنگ کوچک که امیرمومنان علی(ع) و نوادگانش تا حضرت رضا(ع) آنرا مهر کرده اند و نقش آنها بر سنگ باقی است.

**************

لطف به شاگرد

حضور امام حسن عسکری(ع) رسیدم. تصمیم داشتم مقداری نقره از حضرت بگیرم و از آن، به عنوان تبرک، انگشتربسازم. در محضرش نشستم، ولی به طور کلی هدف اصلی ام را فراموش کردم. وقتی برخاستم و خداحافظی کردم، حضرت انگشترش را به من داد و فرمود: تو نقره میخواستی، ما انگشتر به تو دادیم، نگین و مزد ساخت آن هم مال توباشد،گوارایت باد، ای ابوهاشم.

گفتم: مولای من، گواهی میدهم ولی خدا و امام من هستی، امامی که دینداری من دراطاعت از او است.

امام فرمود: خدایت بیامرزد، ابوهاشم!

**************

پاسخ به پرسش قرآنی

سفیان بن محمد میگوید: ضمن نامهای از امام حسن(ع) پرسیدم: منظور از «ولیجه» در آیه شانزدهم سوره توبه چیست؟ خداوند میفرماید: «و لم یتخدوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجه»

«آن مجاهدان مخلصی که جز خدا و رسولش و مومنان کسی را محرم اسرار خود قرار ندادند.»

هنگام نوشتن نامه با خود فکر میکردم که منظور از «مؤمنین»، در این آیه کیانند؟

امام حسن(ع) چنین جواب نوشت: «ولیجه، غیر امام حق است که به جای او نصب میشود; و اما اینکه در خاطرت گذشت مراد از «مؤمنین» در آیه چه کسانی هستند؟ بدان که مؤمنین امامان برحقند، که از خدا برای مردم امان میگیرند و امان آنها مورد قبول خداونداست.»

**************

پرسش فراموش شده

حسن بن ظریف میگوید: دو مساله در ذهنم بود که تصمیم داشتم ضمن نامه ای ازامام حسن عسکری(ع) بپرسم. یکی چگونگی داوری حضرت قائم(عج) پس از ظهور و دیگری در باره «تب ربع». پرسش دومی را فراموش کردم،تنها نخستین پرسش را نوشتم وجواب خواستم.

امام حسن عسکری(ع) در جواب نوشت: وقتی از قائم(عج) ظهور کند، بر اساس علم خود قضاوت میکند و شاهد نمیطلبد; مانند قضاوت داود پیامبر(ع). تو خواستی درمورد «تب ربع» نیز بپرسی، ولی فراموش کردی. آیه زیر را بر کاغذی بنویس وبه آن که تب دارد بیاویز; به اذن خدا، انشاءالله، سلامت خود را باز مییابد.

«یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم»

ای آتش، برای ابراهیم خلیل(ع) خنک و مایه سلامتی باش.»(انبیاء،69).

همین دستور را انجام دادم و بیمار سلامتی خود را بازیافت.

********

یادگاری

به محضر امام حسن عسکری(ع) رفتم و تقاضا کردم برایم به خط خود چیزی، به رسم یادگار، بنویسد تا هر وقت که خط آن بزرگوار را دیدم، بشناسم.

فرمود: بسیار خوب. احمد، خط درشت و ریز به نظرت گوناگون است، مبادا به شکبیفتی!

آنگاه دوات و قلم خواست. تقاضا کردم قلمی را که با آن مینویسد، (بهعنوان تبرک) به من ببخشد.

وقتی از نوشتن فارغ شد، با من صحبت کرد; قلم را با دستمال پاک کرد، به منداد و فرمود: «بگیر، احمد».

گفتم: فدایت شوم; مطلبی در خاطر دارم و به خاطر آن اندوهگینم. میخواستم ازپدرتان بپرسم، توفیق نیافتم. اکنون میخواهم از شما بپرسم.

فرمود: آن مطلب چیست؟

پاسخ داد: مولای من، راویان از پدرانتان نقل کردهاند که: «پیامبران بر پشت، مومنان به طرف راست، منافقان به طرف چپ و شیطانها به رو میخوابند.»

فرمود: این روایت درست است.

عرض کردم: مولای من! هر چه میکوشم به طرف راستبخوابم، نمیتوانم.

امام حسن(ع) لختی سکوت کرد. آنگاه فرمود: «احمد، نزدیک بیا.» نزدیکش رفتم.

فرمود: دستت را زیر لباست ببر; چنین کردم. آنگاه حضرت، دست راست خود را به پهلوی چپ و دست دیگرش را به پهلوی راستم کشید و این کار را سه بار تکرارکرد. از آن زمان به بعد، نمیتوانم به پهلوی چپ بخوابم

********

خبر قتل

هنگامی که مهتدی (چهاردهمین خلیفه عباسی) سرگرم جنگ با موالیان ترک بود،برای امام حسن عسکری(ع) نامه نوشتم که: «آقای من! خدا را سپاس که شرمهتدی را از مابازداشت، شنیده ام او شما را تهدید کرده و گفته است: به خدا آنها (اهلبیت(ع)) را نابود میکنم.»

امام حسن(ع) به خط خود چنین پاسخ داد: «این گونه رفتار او، عمرش را کوتاه کرد. از امروز تا پنج روزبشمار; او در روز ششم،بعد از آنکه خوار گردید، کشته خواهد شد.»

همانگونه که امام(ع) فرموده بود،تحقق یافت.

منبع tebyan.net

ام المومنین یا ام المجرمین مسئله این است؟؟؟!!! (جنایات عایشه)

به نا م خدا و با سلام و عرض تبریک سال نو خدمت همه عزیزان امیدوارم که با تلاش و کوشش خود سالی پر از موفقیت مادی و معنوی داشته باشیدو پیوسته شاد باشید.

در این پست خواستیم که پرده از حقیقت برداریم و در مورد گناهان عایشه و حفصه دو تن از همسران پیامبر که با دو خلیفه نسبت نزدیک داشتند و بسیار مورد مدح و ثنای اهل سنت قرار گرفته اند مطلب بنویسیم تا بی جهت این دو  را مقدس نشمارند و انها را بی گناه جلوه ندهند ابتدا اعتراف عمر خلیفه مسلمین را در مورد ایات سوره تحریم بخوانید:

عایشه و حفصه دختر عُمرکه یکی از زنان پیامبر بود پیامبر را اذیت کردن که آیات 4و5 سوره تحریم در مورد گناهان و ظلم های آن دو به پیامبر نازل شد صحیح بخاری در کتاب التفسیر سوره تحریم ح3،ج6ص195 این مطلب را از قول عمر نقل کرده!!!!(ان تتوبا الی الله ....) معنی ایات:اگر شما دو نفر توبه کنید به نفع شماست زیرا که قلوبتان سیاه و از حق منحرف گشته است. و اگر هر دو با هم علیه پیامر توطئه کنید خداوند یار و نگهبان اوست و همچنین جبرئیل و مومنین درستکار و فرشتگان پس از خدا یاوران و مددکاران او هستند امید است اگر پیامبر شما را طلاق دهد خداوند به جای شما زنانی بهتر از شما به همسری او دراورد .زنانی مسلمان ،مومن ،فرمانبردار، اهل توبه ،بنده خدا،اهل روزه که بیوه یا باکره باشند. خوب میبینید که خدا خیلی واضح میگوید اگر توبه کنید: یعنی اینکه اینها گناهکارند و اگر نوبه کنند شاید خدا انها را ببخشد و عذاب نکند پس مسئله رضایت دائمی خدا از صحابه با این آیه و آیه وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه.

هر كس هم وزن ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند ! و ایه اِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير . الحجرات / 13 .

گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است ! باطل میشه. اما ادامه بحث:

رسول خدا در حال خطبه به خانه عایشه اشاره کردند و فرمودند: این جایگاه فتنه است ،این جایگاه فتنه است ،این جایگاه فتنه است از اینجا شاخ شیطان بیرون میاید (منبع:صحیح بخاری ،باب فرض الخمس ،باب 4 ما جاءفی بیوت النبی ،ح6 ،ج4،ص100) همچنین فرمودند راس کفر ازاینجاست از اینجا شاخ شیطان بیرون میاید (صحیح مسلم ،کتاب الفتن باب 16الفته المشرق ح2و4 ج4ص2229).

هفتاد و به قولی 400 نفر از نگهبانان بیت المال بصره را با مکر و حیله دستگیر کرده و نزد عایشه آوردند و او هم فرمان قتل انها را داد و انها هم مانند گوسفند این مومنین صحابه را سربریدند این اولین باری بود که گروهی از مسلمین بازداشت شده را مثل گوشفند ذبح کردند!!!! از دیگر جنایاتشان این بود که موهای سر و صورت عثمان بن حنیف والی بصره را کندند!!!(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید خ173،ج9ص321 و تاریخ طبری ماجراهای سال 36،ج4ص 475).

عایشه بعد از شنیدن خبر بیعت مردم با علی گفت ای کاش اسمان بر زمین می امد و علی به خلافت نمیرسید(تاریخ طبری ،احوالات سال 36،ج4ص459) و وقتی خبر شهادت علی را به او دادند سجده شکر به جا اورد در حالیکه اهل سنت این حدیث را درکتب معتبر خویش اورده اند که: یا علی جز مومن تورا دوست ندارد و جز منافق تو را دشمن نمیدارد.(صحیح مسلم کتاب الایمان باب33 الدلیل علی ان... ح6 ،ج1،ص86 و سنن ترمذی کتاب المناقب باب21 ح2 و 3 ج5ص593و 594 ).

عایشه تا عثمان زنده بود میگفت :این پیر نادان را بکشید اما همینکه خبر خلافت علی را شنید به بهانه خونخواهی عثمان با حضرت وارد جنگ شد؟؟( تاریخ طبری ماجراهای سال36،ج4ص259(

عایشه حدیثی جعلی از پیامبر نقل کرده که براساس آن پیامبر به زنی به نام سهله دستور داد به مرد بالغ نامحرمی شیر بدهد تا او برسهله محرم شود و عایشه براساس همین حدیث ساختگی، هر که میخواست با او دیدار کند را پیش خواهرش ام کلثوم و دختران برادرش میفرستاد تاشیر از سینه انان بخورند و محرم شودوسپس به دیدار عایشه برود!!! اما دیگر زنان پیامبر با این دستور مخالفت کردند وبه کسی اجازه این کار را ندادند!!! ایا یک مومن غیرتش اجازه میدهد که هر مرد نا محرمی بیاید و پستان زنش را نظاره کند و ان را بمکد و شیر بخورد تا سیر شود ان هم برای 5 مرتبه؟؟؟ اگر این حدیث درست است چرا عایشه و دیگر همسران پیامبردر زمان حیات رسول خدا این کار را نکردند؟؟؟اگر این یک دستور شرعی است چرا پیامبر به دیگر زنانش دستور نداده؟؟و چرا در قران نیامده؟؟؟آیا شیرغذای نوزدان بی دندان است یا مردان بالغ؟؟؟

آیا به این علت نبود که مردان بسیارمشتاق دیدن عایشه بودند؟؟ایا به همین علت نبود که مردان زیادی در جنگ جمل در سپاه عایشه بودند ؟زیرا میدانستند هرگاه بخواهند عایشه را ببیند باید ازپستان زنان نامحرمی شیر بخورند و لذت ببرند.( منابع این مطالب درکتاب همراه را راستگویان ص251تا 256و اهل سنت واقعی ،ج2 ص75 تا 85ذکر شده)

آیا صحابه همگی احترام به هم می گذاشتند و بین شان مودّت برقرار بوده و آیا از شدت همین مودّت بوده که عایشه به جنگ خلیفه زمان خود که به اصرار مردم خلافت را قبول کرد رفت و عده بسیاری را به گمراهی و مرگ کشاند کودکان زیادی را یتیم و زنان بسیاری را بیوه و بیچاره کرد؟ آیا او هدایت شده بود با اینکه پیامبر در مورد این عمل او هشدار داده بود؟؟؟